پس از یک ساعت بفرمایید،بفرماییدهای بابام با دایم بلاخره وارد خانه شدیم.پس از یک احوال پرسی خویشاوندی،میرویم سر اصل مطلب و پسورد اینترنت را از دایی جویا میشویم ! دایی هم به رسم مهمان نوازی،فارغ از حجم محدود اینترنت پسورد خود را برایمان علنی کرد.
این سرآغاز حاکم شدن سکوت در مجلس خویشاوندی ما بود.یک سکوت عجیب مجلس را فرا میگیرد.ما نیش خند میزنیم و دایی هم با نیش خند جوابمان را میدهد.حرفی رد و بدل نمیشود و اگرهم باشد مربوط به فضای مجازی و این چیزهاست!ای وای برمن وقت شام است!دوباره تعرفات شروع شد؛سر شام اینقدراین تعارفات را کش دادند که قند تو دلمون آب شد!آخه من موندم،اگر ما اینقدر آدمهای تعارفی هستیم چرا موقع رانندگی و ترافیک همه چیز یادمان میرود؛یکه تازانی که بر خلاف حق تقدم مجال حرکت به دیگری نمیدهند! بعد از شام دوباره سکوت مجلس را فرا میگیرد.آخه مادربزرگ شما یک چیزی بگید! نخیر،انگار نه انگار؛امروزه فضای مجازی به نوجوانان و جوانان محدود نیست،بلکه حتی بزرگترها هم با خرید گوشیهای هوشمند،در مهمانیها حسابی مشغول تلفنهای همراهشان هستند.
روزگار هم،روزگاران قدیم،در سالهای نچندان دور وقتی خانمها کنار هم مینشستند و سبزی پاک میکردند،اینقدر این غیبت کردن را تو سرشان زدیم،که الان مادرم و زن دایی و بقیه اینترنتی غیبت میکنند!لااقل اون قدیما سبزی را دو- سه هفته یکبار پاک میکردند،الان گوشی از دستشان نمیافتد؛به دلیل استقبال بی سابقه خانمها از گزینه فروارد در ایران،طبق مصوبه جدید تلگرام خانمها در روز دو بار و آقایون چهارده بار میتوانند از گزینه فروارد استفاده کنند.
مدتی پس از شام زن دایم با دایم،سر اینکه چرا گوشیم از گوشی خواهرت مدل پایین تره بحث شان شد به حدی که تا مرز طلاق پیش رفت.من خودم آنقدر فهم شعور دارم که بقیه ماجرا را سانسور کنم.
مدتی بعد از این ماجرا صدای دلینگ دلینگ تلگرام پدرم به صدا درآمد.ما مفهوم خاصی از آن نفهمیدیم ولی منظور غیر مستقیم آن به این صورت بود"پشته پشته بلکه،موان خوشه شوکه" (مهمون یه شب خوبه)
پ.ن:این داستان رخ نداده است،ولی بر اساس واقعیت نوشته شده است.
بازدید : 534
پنجشنبه 21 اسفند 1398 زمان : 22:04